وبلاگ حميد رضا گلسرخ

ساخت وبلاگ
  به مسعود کیمیایی؛ برای قیصر تا قاتل اهلی  توی فیلماش همیشه یه مردی بود؛ که می تونستی صداش کنی: رضا  قهرمانی با یه چاقو که فقط، رگ نامردا رُ بدجور می برید گاهی با یه لهجه ی بلوچی ُ، گاهی مثل همه فریاد می کشید آخر قصه به جرم اعتراض، پاش روی خون رفاقت می سرید دنبال محکمه توو خیابونا، کاری با حکم رییس حتی نداشت به گروهبانی می خندید که باید، اونو هرجا پی سایه ش جا می ذاشت رو گلوش بس که خط قرمز تیغ، رد پای گرگ ُ از دور می شناخت هنوزم ریشه میون خاکی داشت؛ که یه گندم روی اون ولی نکاشت حالا روی پرده های سینما، نقشی اندازه ی سلطان دیگه نیست من فقط مشتی عروسک می بینم؛ توی مرسدس نشسته رنگارنگ به دیواری هم که توش هیچی نبود؛ حتی با دست یکی نخورده سنگ همه جا تجارت دندون مار ؛ توی دست قاتل اهلی تفنگ من می خوام برم دوباره بشینم؛ جایی رو صندلی های متروپل مثل قیصر حق مو پس بگیرم؛ حرف عشق ُ بشنوم از داش آکل میون ضیافت نور ُ صدا، غزلی برای سربازا بگم روی شاخ هر گوزنی جای سرب، یادگاری بذارم یه تاج گل وبلاگ حميد رضا گلسرخ ...
ما را در سایت وبلاگ حميد رضا گلسرخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidgolesorkho بازدید : 162 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 6:01